چنار پیر فریزی سمبل مقاوت و ایستادگی

درخت کهنسال چنار با قدمتی بیش از هزار سال در محله ای بنام پای چنار  

 

در گیسوان سوخته ی آن چنار پیر کو بارها نشسته به زیر سایه ی تقدیر آه از آن التماس برگ های زیر پا مانده با صد تمنای بهاری ...

یک دنیا سکوت
در چشم های وحشی پاییز
در گیسوان سوخته ی آن چنار پیر
کو بارها نشسته به زیر سایه ی تقدیر

آه از آن التماس برگ های زیر پا مانده
با صد تمنای بهاری سبز
می روبد آنها را نهایت،
دست هایی غم زده،بر جاده ی تزویر

راهی ست در فرسایشی غمبار
تا کهکشان جاده ی خورشید
آن سوی مرزهای باور و تردید
دستی که در زیر علف خوابیده و خاموش

با نم نم باران
اشک چنار پیر
می چکد از آن شاخه های لخت و بی فرزند
بربستر برگ هایش ،نو نهالانش
زرد و سوخته ، زیر پا مانده

می چکد از شاخه های آن چنار پیر
اشک جدایی ها به روی خدعه ی تقدیر

می آید اما در نهایت، باد هم از راه
شلاق به دست ،آن آخرین جلاد
آن یک حریف سخت ،
نبردی نابرابر، در صحنه ی تشویش
می روبد او هم با تبر
آخرین فرزند و برگ آن چنار پیر

می بینی اش حالا
چنار لخت و بی فرزند
خفته است او سخت و عریان
در کنار جاده ای پوشیده از سرما و یخبندان

شاعر " بلقیس محجوب" 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد